من،۱۸ساله،جوجه آرشیتکت

هاله اَبوت و دنیایش...!

من،۱۸ساله،جوجه آرشیتکت

هاله اَبوت و دنیایش...!

من و دانشگاهم(قسمت اول!)

دانشکده معماری دانشگاه رازی 

در کمتر از یک چشم به هم زدن ترم یک دانشگاه من هم تمام شد...ترم یکی بود واقعا...

از تمام سوتی هایی که دادیم بگیر تا دوستان جدیدی که پیدا کردیم...

دانشکده ی من یک ساختمان یک طبقه است که یازده قدم تا کوه فاصله دارد و اگر روزی روزگاری در کرمانشاه برف ببارد بعدش هوا آنقدر بی ریخت شود که بهمن روی دهد،قطعا از زیر برف ماندن برایتان خواهم نوشت...

راهروهای دانشکده ی من سعی میکند معماری گونه باشد اما نیست...

از اولین جاهایی که کشف کردم پشت بام ساختمان معماری بود که بعدها پاتوق من شد و با دوستان آنجا چایی میخوردیم و بعدش من دوستان را دودره میکردم و خودم تنها میشدم آن بالا و تراوشات ذهنم را مینوشتم...

کلاس ما هفده دانشجو داشت که سه تایشان پسر بودند و الباقی دختر.کلاس ما اسمش آتلیه شماره یک بود که من دوستش داشتم...

ما چهار تا بودیم و هستیم در یک کلاس که یکی از اسمهایمان آنتی ویروس شد...

حالا ترم یک ما تمام شده و انتخاب واحد فرموده ایم و باز هم وبال گردن یکدیگر خواهیم بود...

ادامه دارد...

------------

پ.ن1:چقدر این آهنگ " کمرباریک" فرامرز آصف را دوست دارم!مهم نیست جواد است یا های کلس،مهم این است که من با آن حال میکنم!

پ.ن2: 22بهمن که میشود این جمله در ذهنم مدام تکرار میشود که:چه میخواستیم؛چه شد...

پ.ن3: ع ع،د د ...(سین میداند چه میگویم...!)

پ.ن4: دلم میخواهد بدانم مهندس م.ج یکدفعه چه شد که فریاد زد خداحافظ...؟

پ.ن5: چقدر خوشحالم که خانم جان(مادر پدرم)،پفک را به میوه ترجیح میدهد!

پ.ن6:نمیدانم چرا وقتی آقای چا*لنگی در پایان برنامه اش میگوید:با بر آمدن آفتاب از دماوند و دنا و سهند و سبلان و شاهو و تابش آن بر فلات ایران زمین،مو بر بدن من سیخ میشود...!(البته زمانی که اپیلاسیون به تعویق افتاده)جالب اینجاست با این حرف مو بر بدنم سیخ میشود و قلبم میلرزد اما با سرود ملی هیچوقت نشده که هیچ احساس خاصی داشته باشم...

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:08 ب.ظ http://mehdichabok.ir

جالبه ها !
پس چطور شد که این رشته رو انتخاب کردی
ولی منم مثل تو هم ُ اول هیچی از رشته ام بلد نبودم

مطمئنی دانشگاه هست ؟
آخه منم یه سوتی دادم گفتم داشنشگاه بعد همه خنیدیدن

چرا چطور شد که این رشته رو انتخاب کردم؟چون چیزی از طراحی نمیدونم؟
----------
البته دانشکده معماری نیست،گروه معماریه که ساختمونش جداست از ساختمون فنی

mitra پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:04 ق.ظ http://www.market2iran.com

سلام دوست خوب وبلاگت بسیار عالیه اگه بتونی مطالب را زیاد کنی خوبترم میشه اگه تونستی به منم سربزن

من بعد کامنتهایی از این دست حذف میشود.
هنوز هم معتقدم در هر شرایطی باید خود را تحویل گرفت!

جواد جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:28 ب.ظ

سلام
بله خانوم ، خودم بودم
مطمئن نبودم دوباره برگشته باشی
خیلی خوشحالم که دوباره هستی، می نویسی
و خیلی ممنونم بابت این عکس زیبایی که وقتی یهوو چشمم خورد بهش یاد خاطره ای افتادم و مو به تنم سیخ شد ( البته نه به سیاق شما!!)
امیدوارم همیشه موفق باشی خانوم
باز هم خوشحالی ام رو بروز می دم به خاطر اینکه دوباره اومدی
ممنون

خواهش میکنم!
(به عبارتی مفتخردونیم لبریز شد!!!!!!)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد